شقایق

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

كد موسيقي براي وبلاگ

چرا بعشضی از ادم ها نمیدونند بعضی از خداحافضیها یعنی...

نذارم برم

برم گردون 

سفت بغلم کن

سرمو بچسبون به سینتو بگو...

خداحافظو زهرو مار!!!! بیخود میکنی میگی خداحافظ 

مگه میزارم بری!!!!!!!!!!!!!

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت: 18:42

پسره فقیری که از راه فروش خرت و پرت درمحلات شهر خرج تحصیل خود رو بدست میاورد یکروز به شدت دچار تنگدستی شد.اوفقط 1سکه ناقابل در جیب داشت.درحالی که گرسنگی سخت به او فشار می اورد تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند.با این حال وقتی دختر جوانی در رو برویش گشود دستپاچه شاد بجای غذا یک لیوان اب خواست.دختر جوان احساس کرد او بسیار گرسنه است.برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ اورد.پسرک شیر را سر کشید و اهسته گفت چقدر باید به شما بپردازم؟دختر جوان گفت هیچ.مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام میدهیم چیزی دریافت نکنیم.پسرک در مقابل گفت از صمیم قلب از شما تشکر میکنم.پسرک که هالوارد کلی نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسان های نیکو کار نیز بیش تر شد.تا پیش از او اماده شده بود دست از تحصیل بکشد.سالها بعد......زنه جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شددکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از اونجا امده بود شنید برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمارو شناخت.مصمم به اتاقش بازگشت وبا خود عهد کرد هر چه در توان دارد برای نجات زندگی وی دارد انجام دهد مبارزه انها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید.روز ترخیص بیمار فرا رسید.زن با ترس و لرز صورت حسابو گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمرباید برای پرداخت صورتحساب کار کند.نگاهی به صورتحساب انداخت.جمله ای به چشمش خورد همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است.امضا دکتر هارواردکلی زن ماتو مبهوت مانده بود.به یاد انروز افتاد.پسرکی برای یک لیوان اب در خانه را به صدا در اورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر اورده بود.اشک از چشمان زن سرازیر شد.فقط توانست بگوید خدایا شکر....که عشق تو در قلبها و دست های انسان ها جریان دارد ارزو از خدا بخواه و بعد ایه زیر را بخوان.....بسم الله الرحمان والرحیم لا حول ولا قوه الابالله العلی العظیم.   این  متنو به 9 نفر بفرست ارزویت براورده میشه باور نمیکردم واقعا قبول شد اگر این متنو نفرستی خدا ارزوتو براورده نمیکنه ساعتتو نگاه کن ببین 9 دقیقه بعد یه خبر خوشحالت میکنه.....

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت: 18:33

وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره!!!!

وقتی نمیدانی از این دنیای لعنتی چی میخوای1!!

وقتی که قبل از اینکه چیزی بخوای اون چیز نابود میشه!!

وقتی همه باهات قهرند!

وقتی نفرین شده ای!!

چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟؟؟چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی؟؟چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟؟!!!

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : تنهایی غم احساساساتی عشق, نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت: 17:49

خیلی سخته عاشق کسی باشی که حتی روحشم خبر نداشته باشه........

اماخیلی شیرینه که

یواشکی....

عاشقانه.......

نگاهش کنی و توی دلت بگی....

اخه لامصب خیلی دوست دارم!!!!

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : عشق, غم,خیلی سخته, نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت: 17:41

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت: 15:49

گاهی چشم هایم

خیره به راهی است

که تو شاید از اون بیایی 

گاهی ان طرف تراز تمام دلواپسی ها

جایی که عشق

فقط حرف نیست

کبوتر های خسته از برگشت

همان جایی را نشان میدهند

که چشمانم با تو

قدم به قدم از انجا گذر کرده اند

و با سنگ فرش های ان

قصه هایی گفتند از تو که بیایی...که بیایی...............................................................................................................................................................................................................................

به من بگو تو اصلا

به ان پرنده های کوچک چه گفته بودی؟

که نام تو رو پنهانییی

مثل ایه های ممنوع به درختان باغ گفته اند

تو از کدامین کوچه

به لحظه های بارانی رسیدی؟

که خیس تر ازاین همه دلشوره

رو به رو چشم های همیشه به راهم

روی اسمان نوشتی

باران....

گاهی روی بال پرندگان مهاجر

سنگینی نگاهت رو حس میکنم

وقتی که پیوند میزنی

قلب هایمان رو در حلقه هایی

که نماد اتش بود و عشق

بادت هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یادت هست؟

انگاه که به سبزی گندم و

ابی اسمان

وچشمان مادری منتظر

قسم خوردی که بمانی

ایا هنوز یادت هست؟؟؟؟؟

اه کجایی اسمان خدا

زیر کدام ابرو بارانی بودیم

وقتی که فرصتی برای

حرف های لبریزمان

نبود حتی

تو قسم خوردی

که بمانی

من گریه ها کردم

خون دل ها خوردم

که بمانی

تمام لحظه هایم پر میشو از چشم های گریزان تو

وقتی که باور

پشت ابرها بود و من

بی ثمر اه میکشیدم

چقدر غمگین

 یادت هست قرارمان

وقتی که جهان خلاصه میشد در ان گوشه ی بی قرار پارک

و باس که یائس راکنار ما پر پر میکرد

انگار از یادت برده ای؟

نه بگو هنوز به یادت هست؟

ان همه دل دل مرا

حرفی بزن

تا باور نکنم دوریت را

دل کندنت را

حرف بزن

چب یا راستشو نمیدانم

وقتی که میخواستی از راه دیگری به عشق برسی

من در تب افتادن از

بلند ترین دیوار جهان

بسیار دردها وحسرت ها تجربه کردم

و در سوگ نامی عاشقانه

چقدر تلخ گریستم

من اشتباه تکرده بودم

تو پریدن میدانستی

و من ریشه هایم به زمین چنگ انداخته بودن

اما هنوز

چشم هایمم دوخته به راهیست

که شاید تو از ان بیاییی...........

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393 ساعت: 20:29

حالا باوره این همه علاقه رو به گور میبرم

و روز هایی به سر میبرم که تو نیستی

در خیال کبوتران بی بال

ااهسته مرگ را به تنه بیمارم

تحمیل میکنم

حالا دیگر به سوسوی چراغیدر

در دور دست می اندیشمبه مشت الوچه دوتا سیب سرخ

و اتفاق کوتاه دستانه تو در خوش خیالیه من

=============

++++++++++++++

برو حالا که مبروی

بگذار بسوزم تا اخرین نفس

این همه عشقه بی ثمر

برو و امیدی نگذار بر تاریکیه روزگارم

که من هنوز هستم

بر سر راهی بی انتها و دشوار

رو به مرگ

برو به جانه نرگس و نسترن

برو که ترسه من از این همه دلواپسی نیست

ابر های بارانی خیسند/از اوج بر سنگ فرش کوچه ها فریاد میزنند

من هم خسته ام برو

خسته ام از این همه دیوانگی

خسته ام از این شهر

حالا اوج بغض را تا اسمان فریاد خواهم زد

حالا این همه علاقه رو به گور خواهم برد

اماتو برو

بی من ..........................................تنم میلرزد بدونه تو ..............................................مراقبه خودت باش

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393 ساعت: 19:33

تو رفتیودوست داشت دوست داشتن هایم زیر پایت له شد

و من بی تو چه تنها شدم و من به دنیا نشان داد

که من مجنون ترین لیلای تاریخم

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 108 تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393 ساعت: 18:53

سر میگذارم بر روی شونه های تو

ارامش میگیرم از صدای تپش های قلب تو

دلم پرواز میکند در اسمانه قلب تو

میشنوم صدای تپش های قلب تو

اوج میگیرم تا محو بشم در اغوشت

تا خودمو از خودت بدونم

تا همیشه برایت بمونم

چه لحظتی داره تا صبح در اغوش تو بخوابم...................ددووووووووستتتتتتتتتت دارم همیشه باهام باش بی تو زندگی برام سخته حتی 1 ثانیش حرفو جدب بگیر چون...................................................................................................................................منم که عاشقتمممممممممممممم بفهم

شقایق...
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 1 خرداد 1393 ساعت: 15:25

 

همه میگویند زیبا مینویسی.....     نمیدانند تو زیا مرابازی دادی.....  اهای مردم.......این ها حاصل بازی های او با من هستتووووووووووووووووو رفته اییییی    اما فقط خواهشی ازت دارم

هر کجای این دنیا بودی....

حتی در اغوش کسی که عاشقش هستی....

هر گاه خوشحال بودی و از ته دل میخندیدی

یادت باشد کاری کردی که یک نفر

مدت هاست نمیتواند بخنددددددد...........................

شقایق...ادامه مطلب
ما را در سایت شقایق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شقایق shaghaygh2 بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 1 خرداد 1393 ساعت: 4:17